بيست و چهارم

ساخت وبلاگ
سلام به روز نخستچله ديگري را شروع مي کنم. با عزمي راسخ تري و قدمهايي استوارتر.سعي کرده ام خوب باشم دلم ضاف و مهربان باشد. مادر خوبي باشم، همسر همراهي، فرزند قدرشناسي....... سعي کرده ام اما گاهي ضعيف بوده ام گاهي سعي و تلاشم رنگ فراموشي گرفته. اما  حتي اين چله هاي دست و پا شکسته و ابتر،  بيست و چهارم...
ما را در سایت بيست و چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7zendegiaram8 بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 0:31

پنج شنبهسلام بر روز اولروز نو، تصميم نو.اينبار مي خوام مصمم تر شروع کنم. مي خوام تمرينهام را از دفعه هاي قبل هم جدي تر بگيرم. مي خوام نااميدي و غصه رو با اميد و ايمان و شادي عوض کنم.به اندازه کافي تمرين دارم، آماده شروع دوباره هستم. توي يک دفتر اشتباهاتم را مي نويسم. اشتباهاتي که دائم تکرار شده به اين اميد که ديگه تکرار نشه. چيزهايي که توي دفعه هاي قبل رعايت نکردم را در اولويت قرار مي دم. نظم ترتيب ذهني و رفتاريم بايد بهتر و بيشتر باشه.بازهم يک دوره که حواسم باشه جز ياد خدا چيزي توي سرم نباشه. جز گذشت و محبت چيزي نباشه. بايد يک خونه تکوني اساسي بکنم.آفتهاي پيشرفتم را الان خوب مي شناسم. برنامه عالي و بي نقصي مي نويسم اما بهش پايبند نمي مونم. يه اتفاق که مي افته بلافاصله تسليمش مي شم و برنامه ام را جدي نمي گيرم. پشت کارم بايد بيشتر و بيشتر بشه. دروازه انسان ذهنشه اگر درش باز باشه و بذاره انواع و اقسام فکرهاي پريشان، ترسها، حسرتها، کاشها و چراهاي بي جواب وارد بشه همه چيز به هم ميريزه. بايد دروازه بان خوبي باشم.  بيست و چهارم...
ما را در سایت بيست و چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7zendegiaram8 بازدید : 87 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 3:33

 آدم خوشبختي هستم که حداقل با يکي از سوره هاي قرآن دوستم. زمر دوست من است دوست مهربان و دانايم که کمتر تاريکي بوده که دستهايم را نگرفته باشد. سياهي نبوده که نور نشده باشد و نپاشيده باشد توي حال و روزم. زمر دوست با وفايي است که براي همه دردها دوايي دارد براي همه بن بستها راهي دارد و براي همه گره هاي کور راه حلي.خسته بودم. بايد تصميم مي گرفتم. راه تاريک و غمگين بود و تهش نامعلوم. دوست نداشتم کوتاه بيايم. کوتاه آمدن دردداشت. کوتاه آمدن مثل بازنده شدن بود. دوست نداشتم بازنده ميدان ستيزه باشم.شب زمر خواندم. گفت تو فقط بنده يک خدا باش.  زمر در من جوشيد. در رگهايم جاري شد، در استخوانهايم، در نفسي عميقي که کشيدم و در اشکهايي که سرازير شد. کوله بار سنگينم ناپديد شد. چشمهايم روشني گرفت و ديدم بازنده واقعي کسي است که خودش را بنده هزاران خداي کج و ماوج و زشت و کريه کند.   بيست و چهارم...
ما را در سایت بيست و چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7zendegiaram8 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 3:33

 تصميم گرفتم عصبانيت و خشم و کينه را از دلم بيرون کنم، تصميم گرفتم همه کارهام فقط به خاطر خدا باشه،  خواستم طوري زندگي کنم که هر لحظه که مرگ اومد به سراغم بگم آماده آماده ام و از اين بهتر نمي شد زندگي کنم......................حتي فکر کردن به اين تصميمات منو غرق نور و شادي مي کنه.اما در عمل من هستم و ضعفهام، من هستم و کاستيهام ، تنبلي هام، نفسم و دستورات و فرمايشات گمراه کنندش..........بعد از هر شکست زود پشيمون شدم و توبه کردم و سعي کردم جبرانش کنم. اما خيلي پيش خودم شرمنده شدم. از اينکه باز هم شکست خوردم. نااميدي اومده بود که بمونه........ با خودم گفتم هيچ چيزي بدتر از نااميدي نيست و انسان مومن هيچ وقت نااميد نميشه.بلند شدم. اول به خداي خودم گفتم خدايا من از دروغگوها نيستم. من بازهم مي گم :تصميم گرفتم عصبانيت و خشم و کينه را از دلم بيرون کنم، تصميم گرفتم همه کارهام فقط و فقط به خاطر خودت باشه،  مي خوام تو در سراسر زندگي من جاري باشي. مي خوام طوري زندگي کنم که هر لحظه که مرگ اومد به سراغم بگم آماده آماده ام و از اين بهتر نمي شد زندگي کنم......................خدايا اينه بيست و چهارم...
ما را در سایت بيست و چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7zendegiaram8 بازدید : 108 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 3:33

بعد از اين همه مدت تجربه کردن حالات و روحيات مختلف بعد از اين مدت تلاش براي تغيير و ساختن يک زندگي بهتر ديگه مطمئنم که ذهن آدميزاد مرکز همه اتفاقاته.اگر توي ذهن باورهات محکم نشده باشه. اگر ذهن هنوز پر از خاطره هاي بد باشه. اگر ذهن هنوز خيلي از برنامه ريزيها و تلاشها را جدي تلقي نکنه. عمل هم با همان هماهنگه گاهي که ذهن آماده است. اعمال هم منظم و مرتب دستورات ذهن را رعايت مي کنه و گاهي که ذهن به هم ميريزه همه کارها و نظمها هم فراموش مي شه و از ياد مي ره.چاره چيه؟مثل همه چيزهاي ديگه تمرين منظم و مستمر. هم عملي و هم ذهنيتمرين ذهنييک کاري که خيلي بهش سفارش شده فکر کردن هست. من چقدر در روز به رفتارهام فکر مي کنم؟ چقدر سعي مي کنم فکرهام را منظم کنم؟ چقدر سعي مي کنم از اين شاخه به اون شاخه نپرم؟ يک کلام چقدر تمرينهاي ذهني من مرتب و منظم است؟تمرنيهاي عمليآيا شده من يک تمرين مشخص را براي مدت يک ماه منظم و مرتب انجام بدم. خوب جواب مثبته مثلا اگر قرار باشه سر ساعت خاصي بيدار بشم حتما اون رو عملي مي کنم و کردم اما مشکل اينجاست که در تمرينها عمليم خيلي به کيفيتشون فکر نکردم يا نشده فکر بيست و چهارم...
ما را در سایت بيست و چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7zendegiaram8 بازدید : 96 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 3:33

روز از نو روزي از نو....زمر مي خوانم. زمر عزيزاست. زمر هميشه تازه است حتي وقتي من دلزده و خشکيده ام. تنگ و تاريکم و خاموش و سياه زمر مثل نسيم خنک آغشته به باران به صورتم مي خورد. دردها مي روند. غم ها مي روند. کينه ها و غصه ها فراموش مي شوند. زمر مي ماند و من. زمر در گوشم مي خواند:تا خدا بدترين عملى را كه كرده‏ اند از ايشان بزدايد و آنان را به بهترين كارى كه ميکرده‏ اند پاداش دهد (35)اشکهايم با زمر عجين مي شوند و گونه هايم را مي شويند. کدامين خدا غير از تو شايسته پرستيدن است؟ کدامين خدا مي تواند بدترين کارهايم را ناديده بگيرد و بهترينشان را پاداش بدهد؟پس اينها که به آنها مشغولم چيستند؟ خداي حرص؟ خداي شهوت؟ خداي کينه؟ خداي دروغ و دغل؟ گيرم که مي آيند و مي روند. گيرم که توان ندارند تا خرخره غرقم کنند. اما هستند. خداياني که با تو شريک کرده ام.............زمر مي خوانم و اشکهايم به ناتوانيم سرازير مي شود. زمر مي خوانم اما با حسرت با آه با پشيماني. زمر مي خوانم و دلم براي اولين بار براي خودم مي سوزد. دلم مي سوزد که اينهمه غافلانه روز مي گذرانم.زمر مي خوانم و مثل عزيزي که از راه دور آم بيست و چهارم...
ما را در سایت بيست و چهارم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7zendegiaram8 بازدید : 93 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 3:33